از قیامت بخوانید گلچینها

اقتصاد افغانستان، ایران، ترکیه و روسیه در شرایط بحرانی

 
اقتصاد افغانستان، ایران، ترکیه و روسیه در شرایط بحرانی!
***
 
جاهل بودن جامعه افغانستان برای درک علم اقتصاد، یکی از مصیبت های خلق افغانستان است که سبب ویرانی و عقب مانی افغانستان شد.
در سلسله مقاله ها، از سیاست اقتصادی افغانستان، ایران، روسیه و ترکیه با زبان ساده معلومات داده، با بیان رازهای اقتصاد، گفتار بالا را به اثبات می رسانم؛ 
(نوت: گفتارمن توهین به جامعه نیست انتقاد به خود است. هرجامعه اگر کاستی های خود را خود نبیند به مصیبت گرفتار می شود)
قسمت اول، سیاست اقتصادی افغانستان و جهالت پنج دهه!
***
 
در شروع باید گفت «در افغانستان هربخش زندگی خلق افغانستان، سیاسی شده به خلق داده شد، در عوض علم اقتصاد نیز، سفسطه های سیاسیون، در عوض اصل علم اقتصاد داده شد؛ میراث کمونستها برای خلق افغانستان»
(نوت: مواد درسی پوهنتونها در ارتباط علم اقتصاد، حقیقت های اقتصادی دنیای امروز را تمثیل ندارد چونکه علم اقتصاد در دنیای امروز بسیار پیچیده شده است؛ به تحقیق های زیاد ضرورت دارد)
قبل از اینکه از سیاست اقتصادی چیزی بنویسم، اقتصاد را باید با زبان ساده بدانیم و پول که وسیله برای دادوستد است، چه بودن اش را باید ادراک کنیم.
*
اقتصاد چیست؟
اقتصاد همان بخش زندگی انسان است، انسان زحمت خود را به قیمت خوبتر می فروشد.
مثال: اگر شما یک نجار باشید، با زحمت تان یک دروازه ساخته، با قیمت خوبتر بفروشید، او قیمت، اقتصاد شماست.
*
پول چیست؟
پول افزاری ست، ارزش زحمت شما را برای شما نمایان می سازد.
مثال: شما مامور دولت هستید یک ماه زحمت می کشید، دولت در مقابل زحمت یک ماه شما «چند کاغذ را میدهد که در سر او کاغذها مقدارها نوشته شده»
اگر در سر او کاغذها مقدارها نوشته نباشند و ارزش او مقدارها از جانب بانک مرکزی در ضمانت گرفته شده نباشد، او کاغذها تنها کاغذ هستند.
آنچه، نوشته های مقداری آنها را ارزش داده است، ضمانت بانک مرکزی است که بادرنظرداشت قدرت اقتصادی کشور، به او نوشته ها ارزش داده است و از نام پول ملی بین خلق رواج داده است.
(نوت: این فرمول از اثر سیاست پوپولیسم در افغانستان رواج نیافت بنااً ارزش پول ملی را، حقیقت های اقتصادی افغانستان تعیین نکرد چونکه پوپولیسم با چهره های جاهل در اقتصاد حاکم افغانستان شد و از او مصیبت دانستن دانستن دانستن در جامعه افغانستان رواج نیافت)
اگر که در ارتباط اقتصاد و پول ملی منطق بالا را ادراک کنیم، در او وقت درک می کنیم «ارزش پول ملی را، قدرت اقتصادی کشور تعیین می کند»
اگر که ارزش پول ملی را، قدرت اقتصادی کشور تعیین کند، با ارزش بودن پول ملی، دور از حقیقت اقتصادی کشور، یک مصیبت بزرگ است؛ نه سعادت!
در افغانستان در هر بخش زندگی مردم افغانستان که دروغ گفتند و ملت را فریب دادند، در بخش اقتصاد نیز دروغ گفتند چونکه با ارزش بودن پول ملی را یک افتخار ملی به خلق نشان داده، کمک های خارجی را در مقابل پول ملی با ارزش، بی اهمیت ساخته، سبب فرار اقتصاد از افغانستان شدند.
اگر خلق افغانستان از علم اقتصاد خبردار می بودند، تا این اندازه فریب خورده بدبخت نمی شدند!
همین اکنون قیمتترین پول در دنیا، از منطق امکانات اقتصاد کشور، پول ملی افغانستان است و این قیمت، فلاکت بزرگ اقتصادی را نصیب خلق افغانستان کرده است چونکه اقتصاد افغانستان را، از مسیر تولیدات دور ساخته، به واردات اسیر ساخته است بنااً خلق افغانستان را به استقامت گدایگری سوق داده است.
(نوت: خداوند برای نجات خلق افغانستان از فقر و بدبختی، دنیای پولدار را محتاج افغانستان ساخت تا سیاست بازی نموده از آمدن نعمت اقتصادی استفاده کنند ولیکن از اثر جهالت جامعه افغانستان، امکانیکه به هرخلق و کشور میسر نمی شد از دست دادند و سرنوشت حداقل صد سال آینده افغانستان را بدست دیرین دولت پشتونها، خود خائن های در چهره وطنپرست سپردند و لعنت خداوند را در سر خلق و در سر خود آوردند لعنت به شرف و وجدان این خائنها!)
اثبات: در شروع اقتدار حامدکرزی پول جدید، با کم شدن صفرها چاپ شد و در مقابل پول های خارجی، قیمت او تعیین شد.
(نوت: هر پول که جدید چاپ می شود، بانک مرکزی به دلخواه خود در مقابل پول خارجی، قیمت تعیین کرده میتواند. بطور مثال پول که در زمان حامدکرزی چاپ شد، چهارصفر را از پول سابق دور کردند و در مقابل دالر در عوض ده هزار افغانی، یک افغانی را قرار دادند، در اقتصاد ارزش پول ملی افغانستان را بعد از آن تاریخ، حقیقت های اقتصادی باید تعیین می کرد. یعنی دالر که در بیرون مملکت در مقابل بلندرفتن قیمت جنس یعنی در مقابل تورم سقوط می کرد و در داخل افغانستان نرخ تورم بالای زندگی خلق افغانستان تاثیر منفی داشت، پول ملی باید موازی با آنها سقوط می کرد و در پهلوی آن، در مقابل سیاست های خطای دولت و در مقابل سقوط درآمد ملی باید پول ملی موازی سقوط می کرد، در او صورت به تولیدات ضرر نمی رسید)
سر از آن تاریخ پول های خارجی در مقابل تورم (بلندرفتن قیمت جنسها) معادل با تورم ارزش شان را پایان آوردند چونکه اگر در مقابل تورم ارزش پول ملی حفاظت شود، در کشور تولیدات ضرر میبیند و کشور در اسارت واردات می افتد و یک مصیبت میشود.
اینجاست، کشورها خاطر حفاظت تولیدات شان، همیشه ارزش پول ملی شان را، ضعیفتر از نرخ تورم نگه می کنند (در افغانستان عکس این منطق را در جامعه رواج دادند) بطور مثال در هنگام پاندمی، اتحادیه اروپا و ایالات متحده تریلیونها دالر و یورو چاپ نموده بین خلق توزیع کردند تا دادوستد بیشتر شده، از منفی تورم، به مثبت تورم رفته، قیمت پول ملی ضعیف را در ضمانت بگیرند.
در افغانستان عکس این منطق وجود دارد چونکه، برای خلق افغانستان باارزش بودن پول ملی را، سعادت اقتصادی نشان دادند بنااً هر دولت که در سر اقتدار باشد، از ترس ذهنیت ملت مجبور است با این سیاست پر از مصیبت، اقتصاد را اداره کند، زیرا دانش جامعه در ارتباط اقتصاد این بی منطقی را با خود دارد.
(نوت: یک مثال تاریخی را از امریکا پیشکش تان می کنم، شما فیلم های تاریخی امریکا را دیدن کنید، در او فیلمها دیده می شود، در صد سال قبل امریکا، حتی چند سند ارزش بسیار زیاد داشت و حتی معاش یک کارمند از بیست یا سی دالر بالا نبود. امریکا که در صد سال گذشته به قدرت اقتصادی دنیا رسید، برای حمایت تولیدات و صادرات خود، دوامدار ارزش دالر را به استقامت سقوط مسیر داد؛ بمانند سیاست اقتصادی امروز اردوغان)
(نوت: برای یک اقتصاد سالم، تورم بین دو تا پنج در صد شرط است و پول ملی موازی با تورم باید در حال سقوط باشد؛ تورم زمانی به اقتصاد ضرر میدهد، دور از اداره بانک مرکزی بگونه نا معلوم حرکت داشته باشد)
مصیبت این سیاست را با سند دست خودتان برای شما نشان میدهم. ببینید قیمت دالر به یک صد پنج افغانی رسید سرصدا هر جا را گرفت و تلاش شد قیمت دالر پایان بیاید و قیمت پول ملی با ارزش شود.
بعد از آن حادثه، قیمت جنس روزتاروز بلند رفت چونکه تورم در داخل کشور و در بیرون کشور وجود داشت و وجود دارد. قیمتها که بلند می رفتند، قیمت دالر را پایان آورده به هشتاد پنج افغانی رساندند.
(نوت: پایان آمدن قیمت دالر به هشتاد پنج افغانی، دور از حقیقت های اقتصادی افغانستان است. در این مصیبت نادان بودن امارت اسلامی در علم اقتصاد و کم بودن مقدار پول ملی و ساکت بودن دادوستد سبب شده اند نه حقیقت های اقتصادی)
فرض کنید شما یک قالین بافتید و یا یک فرزند تان از بیرون کشور صد دالر روان کرد و یا جهان برای شما صد دالرکمک انسانی کرد، شما در قیمت نرخ یک صد پنج افغانی اگر دالرتان را فروخته جنس می خریدید، از قیمت امروز هشتادپنج افغانی، تقریباً دوبرابر جنس را بدست میاوردید.
با ارزش شدن پول ملی تان، سبب فقیر شدن شما شد و این مصیبت، به مسلک های چون قالین بافی، ضرر داد.
حالا که دالر با هشتاد پنج افغانی، دور از حقیقت های اقتصادی امروز افغانستان معامله می شود، به گونه گذشته، اقتصاد از نام دالر و دیگر پول های خارجی از کشور شما فرار می کند.
یعنی اقتصاد شما چروچپاول می شود، بدبختانه از این حقیقت نه ملت خبر دارد و نه امارت اسلامی طالبان خبر دارد.
*
شاید در ذهن تان سوال پیدا شود، «اصلان که پرگویی می کند کدام راه حل را پیشنهاد کرده میتواند؟»
راه حل: اقتصاد کشورهای دنیا به گونه زنجیری باهمدیگر وصل است و لیکن هرکشور پرگرام اقتصادی مربوط به شرط های اقتصادی خود را دارد؛ بطور مثال پرگرام جدید اقتصادی اردوغان بکلی ابتکار جدید است یا موفق شده اقتصاد ترکیه را قدرت جهانی می سازد یا شکست خورده بدنام می شود. بنااً افغانستان باید در شرط های امروز حاکمیت امارت اسلامی پرگرام اقتصادی مربوط به خود را داشته باشد. این پرگرام را چند ملا مدرسه ساخته نمیتواند و یا چند چهره پوپولیست سیاسی چون دکتربشردوست ساخته نمیتواند باید اقتصاددانهای باشند، حداقل در بانک های معتبر دنیا چون بانک جهانی کار کرده باشند. زیرا پرگرام اقتصادی محاسبه های اقتصادی بسیار پیچیده را کار دارد.
(نوت: شرط نیست که این اقتصاددانها افغان باشند ما باید استفاده از عقل دیگران را بیاموزیم)
نخستین اقدام یکه امارت باید کند، باید پول جدید چاپ نماید و مقدار زیاد پول فزیکی را در بانک مرکزی ذخیره داشته باشد.
هنگامیکه ملل یا کدام سازمان جهانی کمک اقتصادی به خلق افغانستان می کند، محاسبه دقیق اقتصادی را باید امارت داشته باشد و قیمت دالر اگر دور از حقیقت های اقتصادی افغانستان، پایان باشد و پول ملی بمانند نرخ هشتاد پنج افغانی یک دالر، غیر حقیقی باارزش شده باشد باید «دالریکه در مارکتها سبب با ارزش شدن پول ملی شده، خریداری کند» دالر خریداری شده را باید که برای رشد تولیدات بطور مثال برای رشد قالین بافی به گونه علمی مصرف کند تا از یک طرف اقتصاد افغانستان در بیرون مملکت گریز نکند و از جانب دیگر کلتور تولیدات در ذهن جامعه تقویه شده برای انسان افغانستان شرایط کار ممکن شود.
(نوت: تا زمانیکه سرمایه در زیربنا اقتصادی سرمایه گذاری نشود او سرمایه از وطن فرار می کند)
(نوت: تورم و سقوط پول ملی سبب های بی شمار دارند یکی از این سببها، محتاج بودن کشور به سرمایه خارجی خاطر رشد اقتصادی بلند است بمانند کشور ترکیه!
ترکیه که رشد اقتصادی بلند را دارد، برای حفاظت این رشد، دولت مجبور است تولیدات را بیشتر بسازد. برای تولیدات بیشتر، به مواد خام و انرژی و تکنولوژی بیشتر ضرورت دارد. برای بدست آوردن اینها به پول خارجیها ضرورت دارد. بنااً دولت دوامدار شرکتهای شخصی را تشویق به سرمایه گذاری می کند و سرمایه دارها از بانک های غرب دالر و یورو قرضه می گیرند و دولت ترکیه در نزد بانکها شرکتها را ضمانت می کند و شرکتها دوباره که قرض دهی می کنند دالر و یورو را از داخل ترکیه خریداری می کنند و از اینکه هر زمان دالر و یورو در داخل کفایت نمی کند پول ملی درماتیک سقوط می کند و سبب تورم بلند می شود. راه حل این مشکل، به زیاد تولید کردن جنس بستگی دارد تا با تولیدات بیشتر، صادرات بیشتر نسبت به واردات، اقتصاد ترکیه را از محتاج بودن پول خارجی خود کفا کند)
پایان قسمت اول
 
قسمت دوم مقاله، معلومات از اقتصاد ایران و ترکیه برای دانستن راز اقتصاد!
***
 
ایران و ترکیه دو کشور بزرگ منطقه با نفوس نزدیک به هشتاد پنج میلیون، دامنگیر تورم بزرگ (قیمت شدن جنس و سقوط پول ملی) هستند.
نوت: به گونه ساده و عام فهم معلومات میدهم. معلومات من نتیجه مطالعه و تعقیب حداقل چند سال استاددان اقتصاد ایران و ترکیه می باشد. یعنی کاملاً علمی ست.
تورم بلند در ایران رشد اقتصادی را نزدیک به صفر حتی به منفی رسانده است و لیکن تورم در ترکیه سبب رشد اقتصاد بلند و سبب رشد تجارت خارجی بلند شده است، دلیل این تفاوت چیست؟
برای دانستن این تفاوت باید که برنامه اقتصادی این دو کشور را با سیستم دولتداری سیاسی شان بشناسیم و امکانات در دست داشته شان را باید بدانیم.
قبل از شناختن و دانستن سیستم های این دو کشور باید عرض کنم: گزارش های رشد اقتصادی کشورها، از جانب تشکیل های معتبر اقتصادی دنیا، چون بانک جهانی، صندوق پول، بانک آسیا... محاسبه شده اعلان می شود. کشورها منتظر محاسبه این تشکیلها می شوند.
اگر محاسبه ی کشورها، با محاسبه تشکیل های معتبر اقتصادی دنیا تفاوت داشته باشد، اعتبار اقتصادی شان ضرر می بیند بنااً تلاش می کنند تصدیق او تشکیلها را بگیرند. بطور مثال رشد اقتصادی هفت عشاریه سه، سه ماه اول سال روان ترکیه را در ماه پنجم گزارش دادند.  
آمدیم به شناختن ایران و ترکیه، ایران و ترکیه چه امکان ثروت زیر زمینی دارند؟
جواب: ایران کشور نفت خیز و با منابعی بزرگ گاز است. ترکیه از این دو ثروت بی بهره است. سیاست دولت ایران سبب است «این کشور زیر تحریم غرب قرار دارد.» بنااً نفت و گاز او بگونه شاید و باید فروخته نمیشود.
اگر ایران این دو منبع بزرگ را به ثروت تبدیل کرده میتوانست و اقتصاد بازار آزاد را در سیاست اقتصادی خود میداشت، نتنها از ترکیه پیشی می گرفت، یکی از کشورهای بزرگ اقتصادی دنیا می شد.
از اینکه، اقتصاد ایران زیر تحریم غرب قرار دارد و چرخ اقتصاد در عوض شرکت های خصوصی بدست دولت قرار دارد و این سیاست سبب شده تولیدات ایران در مقابل تولیدات دنیا بی کیفیت و ضعیف باشد «کمبودی پول خارجی در داخل اقتصاد ایران به شدت حس شده، سبب سقوط پول ملی به گونه دور از اداره دولت شده است»
سقوط پول ملی با تاثیر کمبود پول خارجی تورم بلند را سبب شده است. از اینکه مشکلات اقتصاد ایران در پهلوی تحریمها از جنس مشکلات زیربنایی است، تورم در ایران رکود اقتصادی را سبب شده است و رکود اقتصاد، امکانات رشد اقتصادی را از اقتصاد ایران گرفته است.
فراموش نکنیم رکود اقتصادی یعنی ضعیف شدن دادوستد تجارت، مصیبت بزرگ در اقتصاد است. 
انسان ایران نسبت به انسان ترکیه کتاب خوان است. از این نگاه اگر رژیم ایران، از نیروی فکری انسان ایران کار گرفته، در رهبری اقتصاد، از نیرو ملی کار بگیرد، شانس رشد اقتصادی ایران قویتر از شانس ترکیه می شود.
انسان ترکیه چندان کتاب خوان نیست و لیکن اسلوب زندگی در ترکیه که میراث امپراتوری عثمانی است و با انقلابات آتاتورک تقویه شده است، بحث و گفتگوهای علمی و سیاسی آزاد را، یکی از طرز زندگی این خلق ساخته است.
در هر لحظه زندگی این مردم یا در پوهنتونها یا در تلویزیونها، دانشمندان قوی که از هر کلمه گپ شان دفاع کرده میتوانند و پروفسوری و دکترا دارند، در باره اقتصاد، سیاست، کلتور، ادبیات و غیره معلومات داده در میدان در بین خلق هستند.
بطور مثال از صحبت های اینها در هر ساعت، در مطبوعات سوسیال دهها ساعت معلومات نشر می شود. از اینکه در میدان اینها هستند اگر سیاسیون پوپولیست و یا فریب دهندهها چه اندازه تلاش هم کنند در نزد خلق ترکیه، تلاش آنها کدام ارزش و اهمیت ندارد.
از جانب دیگر وزارت داخله و محکمه های ترکیه تقریباً هر لحظه در سر کار هستند اگر کدام گزارش دور از حقیقت را به ملت کدام کس بدهد در محکمه کشانده می شود؛ یعنی گزارش و گپ را باید کسانی به خلق برسانند، در چوکات حقوق با سند باشد تا از گفتار دفاع کرده بتوانند نه بمانند افغانستان با سرسری گری دور از سند!
این اسلوب زندگی سبب است «حقیقتها با کمترین ضرر دیدن به خلق می رسند»
در افغانستان اگر در نزد قانون، هرکس از گفتار مسئول شناخته می شد، نه شرطها به سیاسیون پوپولیست چون دکتررمضان بشردوست میسر می شد و نه اینقدر دروغ به خلق گفته می شد.
گفته هایکه بشردوست در تلویزیونها دارد، بی سواد بودن او را در سیاست، اقتصاد و دولتداری نشان میدهد و چهره پوپولیست او را تظاهر دارد.
(نوت: بشردوست نسبت به دیگران در نزد خلق، آدم عالم و درست نمایان می شود. گفته های بشردوست که بی سوادی او را نشان میدهد، وضعیت دیگران از او هم ویرانتر است. به این خاطر نام او را زیر قلم آوردم)
ترکیه در هر سال کمتر و یا زیادتر از هشتاد میلیارد دالر، پول خارجی خود را به خرید نفت و گاز میدهد چونکه از این دو ثروت، این کشور فقیر است.
از جانب دیگر برای تولیدات و صادرات خود، تقریباً هشتاد در صد مواد خام را از دنیا با پول خارجی می خرد.
سیاست اقتصادی ترکیه به بنیاد تولید و صادرات و تجارت خارجی بنیادگذاری شده است و کاملاً بدست شرکت های خصوصی ست.
مقدار ناچیز بخش اقتصاد، بدست دولت با شراکت شرکت های خصوصی ست، حتی در آنها نیز رهبری مستقیم در دست سیاسیون نیست.
این خصوص در ترکیه، مشکلات یکه ایران و روسیه در زیربنای اقتصاد دارند، ترکیه او مشکلات را از بنیاد حل ساخته است.
ترکیه تلاش دارد تا در هر گوشه دنیا تولیدات خود را بفروشد و تجارت خارجی خود را  لکوموتیو رشد اقتصادی بسازد؛ بمانند المان، چین و جاپان!
در پهلوی این سیاست، در بیست سال اقتدار اردوغان، ترکیه زیربنا کشور را از سر آباد کرد. بهترین جاده های اتومبیل رو، بهترین میدان های هوایی، بهترین تونلها و میتروها و پلها و شفاخانه ها و غیره که تمامی اینها با سرمایه غرب قرضه گرفته شد، ساخته شد.
نوت: این خدمت اردوغان را اگر با ایران و حتی با بعضی کشورهای غربی مقایسه کنیم، ترکیه را حداقل پنجاه سال پیشرفته نشان میدهد.
رشد اقتصادی بلند و خدمت اردوغان سبب قرضدار شدن شرکت های ترکیه از بانک های غرب شده است. چونکه ترکیه یک کشور در حال رشد بلند است و برای رشد بلند و برای آبادی مملکت به ثروت محتاج است او ثروت از داخل ترکیه بدست نمی آید.
کشورهای که در حال رشد بلند هستند به سرمایه خارجی محتاج هستند. این سرمایه یا از غرب بدست میاید یا از کشورهای عربی نفت خیز بدست میاید.
همی این عوامل سبب شده، پول خارجی که از تجارت خارجی و از سرمایه گذاری شرکت های ترکیه در خارج بخصوص در بخش ساختمان و توریسم بدست میاید، ضرورت را کفایت نمی کند بنااً پول ملی ترکیه همیشه در حال سقوط است.
آن چیزیکه اهمیت دارد «اداره ی سقوط پول ملی در دست دولت باید باشد»
مشکلات داخلی در اقتصاد ترکیه و ایران اکثراً اداره سقوط را از دست این دولتها می گیرد و سبب مشلات جدید می شود.
از اینکه تولیدات ترکیه شامل گمرک مشترک اتحادیه اروپاست، تولیدات ترکیه همیشه با تولیدات غرب در رقابت است. این رقابت سبب شده صادرات ترکیه بخصوص بعد از پاندمی با سرعت رشد کند.
ایران از این نگاه عقب مانده است چونکه تولیدات ایران در مقابل تولیدات غرب رقابت کرده نمیتواند.
ضعیف بودن پول ملی در ترکیه در مقابل پول های خارجی، برای تولیدات بیشتر و برای صادرات بیشتر و برای توریسم لکوموتیو شده است با وجودیکه اکثراً اداره سقوط پول ملی، از اداره دولت خارج می شود.
عوامل خارجی چون جنگ اوکراین و پاندمی، به سیاست اقتصادی سیاسیون ضربه می زند.
سقوط درماتیک پول ملی از یک طرف برای رشد اقتصاد در ترکیه کمک می کند و از جانب دیگر، برای بعضی ها ضررها را سبب می شود.
یعنی انارشی اقتصادی دامنگیر ترکیه است.
نوت: مدیریت سالم سبب موفقیت است. در ترکیه تقریباً هر لحظه حداقل چند دانشمند اقتصاد در کمی و کاستی اقتصاد فکر بیان نموده، در گوش رهبران می رسانند بنااً خطا در اقتصاد سبب رذیل شدن سیاسیون می شود.
این اسلوب، طرز زندگی این خلق شده است.
حالا سوال این است ایران و ترکیه چگونه میتوانند از یک طرف از مصیبت تورم بلند نجات یابند و از جانب دیگر رشد اقتصادی بلند را در ضمانت بگیرند؟
1 ـ ایران:
در ایران باید انقلاب فکری در بخش اقتصاد به وجود بیاید. باید رژیم، تولیدات ایران را به رقابت جهانی عیار کند و از تحریمها نجات دهد و برای دولت، بمانند ترکیه رل رهبری را بدهد، نه رل در تولیدات!
2 ـ ترکیه:
 ترکیه برای به پای ایستاد شدن، به تولیدات بیشتر و به تجارت خارجی بیشتر و به صادرات بیشتر ضرورت دارد چونکه این کشور در خارج نفت و گاز فروخته نمیتواند و سخت به انرژی و به مواد خام ضرورت دارد.
اگر در ترکیه در عوض رشد اقتصادی بلند، رکود اقتصادی چون ایران حداقل دو سال دوام کند در این کشور نظم اجتماع از بین میرود.
در ایران رکود اقتصادی سبب است خلق در میدانها ریختند. در ترکیه با تورم بلند، رشد اقتصادی بلند از یک طرف سبب پولدار شدن یک عده شده است و از جانب دیگر برنامه خزینه ترکیه را خودکفا ساخته است. بنااً ترکیه مجبور است با سرعت رشد کند و رشد اقتصادی سبب است خلق در میدانها نمی ریزند.
برنامه اقتصادی اخیر اردوغان، یک برنامه پرگرام ریسک دار (خطردار) دنیاست و در دنیا چشم اقتصاددانها به این پرگرام دوخته شده چونکه آزمایش ناشده یک پرگرام است.
این پرگرام را هر کشور و هر لیدر جسارت کرده نمیتواند. این پرگرام  یا اقتصاد ترکیه را از تورم بلند نجات داده، با تورم ضعیف، رشد اقتصادی بلند را در ضمانت می گیرد یا ناکام شده ترکیه را در مشکلات جدید گرفتار می سازد.
چیست این پرگرام؟
 اردوغان در مقابل تورم بسیار بلند، نرخ بهره را پایان نگه کرد. پایان بودن نرخ بهره ارزش پول ملی را درماتیک سقوط داد. برای جلب سرمایه از خلق، دولت سرمایه مردم را در محاسبه قیمت دالر با بهره ی پانزده در صد گرفت. یعنی خلق سرمایه خود را از جنس پول ملی در بانک میبرند و بانک در محاسبه همان لحظه نرخ دالر او سرمایه را می گیرد و چه اندازه دالر ارزش پیدا کند، مقدار دالری سرمایه مردم نگه داری می شود و در پهلوی آن، سالانه پانزده در صد بهره بانک را می گیرند.
بطور مثال شما دوهزار دالر پول ملی را به بانک دادید او دوهزار دالر تان، از جنس دالر، دالر در هر قیمت برسد کم نمی شود و در پهلوی آن پانزده در صد عاید بدست تان میاید.
نوت: این پرگرام از خزانه دولت به جیب ملت پول میدهد بنااً فشار را در سر خزانه میاورد لیکن اردوغان این فشار را با رشد بلند اقتصادی می خواهد در توازن بگیرد.
اگر این توازن برهم بخورد پرگرام ناکام شده اردوغان به شکست سیاسی مواجه می شود.
هدف این پرگرام تشویق تولید کنندهها و تشویق صادرکننده هاست و برای این دو هدف، این پرگرام منفعت آور است.
اردوغان قصد دارد، مقدار صادرات ترکیه را از مقدار واردات، بیشتر بسازد و پول خارجی که از صادرات بیشتر نصیب ترکیه می شود، مشکلات کمبود دالر را در ترکیه از بنیاد حل می سازد.
ارزش پول ملی را، با صادرات بیشتر از واردات و رشد اقتصادی بلند، می خواهد حفاظت کند تا سقوط پول ملی با برنامه دولت سقوط کند نه با تاثیر کمبود دالردر ترکیه.
یعنی اردوغان تلاش دارد پول ملی ترکیه چون یورو و دالر با شرط های اقتصادی، اقتصاد ترکیه، ارزش حقیقی خود را داشته باشد و او ارزش در تولیدات و صادرات ضرر نرساند چونکه اگر پول ملی دور از شرط های اقتصادی کشور، چون پول ملی افغانستان و پول ملی روسیه با ارزش شود، ضرر به تولیدات و صادرات دارد و یا بمانند پول ملی ایران با مشکلات زیربنایی بی ارزش شود، سبب رکود اقتصاد می شود.
 ادامه در قسمت سوم.
اوکتای اصلان راه سوم
 
 
اقتصاد روسیه و سبب با ارزش شدن روبل در مقابل دالر و سبب تورم در کشورهای غربی، قسمت سوم مقاله بخش اول!
***
 
دوستان عزیز برای درک درست از اقتصاد روسیه، لازم است جغرافیه روسیه و هدف پوتین و از زمان شوروی و روسیه سابق، مطالعه را شروع کرد.
روسیه با جغرافیه بزرگ، منابع سرشار طبعی را با خود دارد. گاز طبعی و تولید نفت روسیه بخش بزرگ بودجه روسیه را شکل میدهند. برعلاوه این دو قلم اقتصادی، منابعی سنگ های قیمتی، تولیدات تکنولوژی جنگی و تولید گندم و گل آفتاب پرست، درآمد دیگر روسیه است اقتصاد این کشور را در ضمانت دارند.
روسیه که در سال 1991 میلادی استقلال سیاسی خود را از اتحادجماهرشوروی اعلان کرد، بعد از رئیس جمهور شدن ولادیمیر پوتین، به استقامت منطق روسیه پطرکبیر رهبری شد.
چونکه دوره اقتدار کمونستها و تاثیرات منفی او دوره در تولیدات صنعت تکنولوژی، فلاکت بزرگ روسیه شد.
این فلاکت، اقتصاد روسیه را اسیر به مواد خام ساخت و از رقابت جهانی، اقتصاد روسیه را کنار زد زیرا کیفیت تولیدات را بی کیفیت ساخت.
پوتین برای یک روسیه قدرتمند تاریخ پطرکبیر را به حافظه نسل جوان داد و فعالیت های خود را با مثال از قهرمانی های پطرکبیر در جامعه روسیه انعکاس داد.
فرق بین پطر کبیر و کمونستها در آن بود «پطرکبیر با فکرهای ملی روسیه را قدرتمند ساخت، کمونستها ائدیولوژی بیگانه را پذیرفتند»
(نوت: پطرکبیر یا پطر دیوانه در چهل سه سال اقتداراش روسیه را یک دولت منطقه یی بزرگ به ترکیه ی عثمانی، انگلستان و فرانسه قبولاند. پوتین در تلاش تکرر دادن او تاریخ از سر خود است، می خواهد روسیه را دنیا یک قدرت جهانی ببیند. در آینده نزدیک تاریخ پطرکبیر را با آرزوهای پوتین نوشته می کنم و سبب لقب گرفتن پطر دیوانه در تاریخ عثمانی و اروپا را نوشته می کنم که خیلی جالب است)
پوتین که در تلاش تکرردادن تاریخ روسیه از دوره پطرکبیر شد، خیانت کمونست های دوره شوروی را از زمامداری لنین شروع تا آخرین رئیس جمهور شوروی (گورباچف) باتکرارها در جامعه روسیه گفت و برای زنده ساختن منطق دولتداری روسیه ی سابق، روسیه را با اولیگاردها در رهبری گرفت.
(نوت: پوتین و دیگر رهبران امروز روسیه نفرت یکه به کمونستها دارند حتی به امریکا ندارند و لیکن کمونست های خلقی و پرچمی و گروهکار ما ازبکها و تاجیکها، پوتین را و روسیه امروز را بمانند دوره کمونستها مشاهده نموده، حمایت دارند. این بی منطقی در بین کمونستهای پشتون وجود ندارد، آیا عقل کمونستهای ازبک و تاجیک عقل جالب نیست؟)
اتحادجماهرشوروی که با وجود داشتن منابعی سرشار طبعی و صنعت او دوره، از سال نوزده هفتاد میلادی به بحران اقتصادی گرفتار شد و با اشغال افغانستان شکست خورده به آرشیو تاریخ سپرده شد، روسیه ی پوتین برای در ضمانت گرفتن قدرت روسیه برای آینده ی روسیه در تلاش اشغال اوکراین شد.
شوروی که برای نجات از بحران اقتصادی به یک حکایه پیروزی جدید سیاسی ضرورت داشت و در او حکایه و پیروزی اشغال افغانستان را در هدف قرار داده بود، پوتین برای وحدت دادن خلق های روس روسیه و اوکراین و برای تنظیم جدید دادن نظم سیاسی جهان با ذخیره ثروت شش صد و سی میلیارد دالری، برای تصرف اوکراین اقدام کرد و لیکن بمانند افغانستان، اوکراین بلای جان روسیه شد.
کار پوتین نتنها آینده خلق روس روسیه را با وحدت دادن خلق اوکراین در مقابل خلق های غیر روس در روسیه، در ضمانت گرفته نتوانست، دشمنی تاریخی را بین دو خلق اسلاو سبب شد و این سبب خلق بلاروس را نیز از روسهای روسیه دور ساخته، در دامن اروپا خواهد انداخت چونکه در عصر بیست یکم، منطق رهبری عصر هژده ی پوتین، از اشتباه های استراتیژی او شد.
(نوت: در نوزده نودیک میلادی کمیت خلق اسلاو در روسیه در مقابل چهل میلیون غیر اسلاو، یکصد پنچ  میلیون بود. سال که به دوهزاربیست یک رسید، کمیت اسلاوه به هشتادپنج میلیون پایان آمد و کمیت غیر اسلاو که اکثراً تورک هستند به پنجاه و پنچ میلیون بالا رفت. یکی از دلیل های پلان اشغال اوکراین این حقیقت روسیه است)
اقتصاد روسیه که اقتصاد به بنیاد تولید تکنولوژی این عصر نیست، اقتصاد مواد خام روسیه در تحریمها، به ضرر روسیه و به ضرر غرب شد و لیکن از اینکه مواد خام می باشد، غرب از هر گوشه دنیا بدست آورده میتواند فقط زمان کار است.
یعنی ضرر به غرب کوتاه مدت است لیکن کمر اقتصاد روسیه را می شکند.
تحریم این اقتصاد از جانب غرب، در کوتاه مدت دست پوتین را ضعیف نمی سازد و لیکن در دراز مدت، اقتصاد روسیه را به مانند دوره شوروی فلج خواهد ساخت.
چونکه در دراز مدت ارزش نفت و گاز پایان میاید. برای پایان آمدن چند دلیل وجود دارد:
1 ـ تکنولوژی جدید الکتیریکی برای اتومبیلها قیمت نفت را پایان میاورد و این تکنولوژی با جنگ اوکراین سرعت گرفت تا جهانی شود.
2 ـ تکنولوژی انرژی سپید در برنامه دنیا قرار دارد و با جنگ اوکراین اهمیت آن بیشتر شد بنااً سرمایه گذاری به او تکنولوژی زیادتر شد تا چند سال آینده ارزش نفت و گاز را پایان میاورد.
3 ـ به مقدار چند برابر به اندازه نفت و گاز روسیه، در دیگر مناطق دنیا هنوز دست نخورده نفت و گاز وجود دارد بطور مثال گاز اسرائیل و مصر تا سال آینده، یک بخش مشکلات اروپا را برطرف می سازد و گاز ملی ترکیه تا یک سال دیگر تمامی مصارف خانه های ترکیه را خودکفا می سازد.
این تحولات اند درآمد مالی روسیه سخت آسیب می بیند به این خاطر آینده اقتصاد روسیه گلستانی نمی شود زیرا روسیه، برای رقابت اقتصادی غیر از اقتصاد مواد خام، چیز دیگر در دست ندارد.
این مصیبت میراث کمونستها برای روسیه است چونکه تولیدات بی کیفیت دوره کمونستها، روسیه را به یک کشور مصرف کننده تبدیل کرد.
سیاست عجیب است، پوتین که در تلاش پطر کبیر ثانی شدن بود، حالا در تاریخ روسیه، خائن روسیه معرفی خواهد شد.
 ادامه در بخش دوم
***
 
بخش اخیر مقاله، آینده اقتصاد روسیه!
برنامه اقتصادی پوتین اگر موفق شود برای اولین بار حاکمیت دالر در اقتصاد دنیا روبه شکست می شود. برنامه اقتصادی پوتین که ضد برنامه اقتصادی اردوغان است، شانس کدام این دو لیدر، در موفقیت برنامه اقتصادی، بیشتر است؟ 
*
 
از بعد از آغاز جنگ روسیه در اوکراین تا امروز، نود پنچ میلیارد دالر از فروش نفت و گاز در دست دولت روسیه رسید. این در شرایطی شد، از اثر تحریمها، از شش صد سی میلیارد دالر روسیه، سه صد میلیارد دالر آن در بانکهای غرب منجمد ماند.
تحریم های غرب که در درآمد نفتی آهسته آهسته تاثیر می کند، روسیه فروش نفت و گاز خود را به کشور چین زیاد ساخت.
(نوت: اگر زیاد ساختن ادامه یابد، روسیه به اقتصاد چین تسلیم می شود، این تسلیمی را امریکا قبول ندارد)
به گفته ولادیمیر پوتین ضرر تحریمها در سال روان برای ملت روسیه چهارصد میلیارد دالر می شود.
او که ضرر تحریمها را به زبان آورد، او از سر این ضرر، ضرر کشورهای اروپایی را بیان نموده این گپ را زد.
یعنی در منطق پوتین، تحریم های غرب به دولت های اروپایی چنان ضرر رسان است، اگر شرکت های اروپایی از بازار روسیه از تاثیر تحریمها بیرون نمی رفتند، تنها خلق روسیه چهارصد میلیارد دالر منفعت میاوردند، حالا این ضرر را خلق روسیه بدوش می کشند.
بلی این ضرر مربوط درآمد ناخالص ملی می شود و لیکن از اثر بلندرفتن قیمت نفت و گاز، بودجه دولت روسیه در سال روان ضرر بزرگ نمی بیند که روسیه را در جنگ اوکراین تسلیم غرب کند.
در جنگ اوکراین، روسیه به ساده گی شکست نمی خورد چونکه عقب نیشینی پوتین سبب از بین رفتن خود او در سیاست روسیه می شود بنااً او مجبور است جنگ را ادامه دهد.
یعنی پوتین آنقدر لیدر بزرگ بود جنگ اوکراین را آغاز کرد و لیکن آنقدر لیدر بزرگ نیست که این جنگ را خاتمه داده بتواند.
مجبوری جنگ که برنامه اقتصادی پوتین را رقم زد و این برنامه که سبب رکود اقتصادی روسیه می شود، رکود در دادوستد تجارت سبب سقوط اقتصاد روسیه می شود بنااً به پیشبینی اقتصاددانها اقتصاد روسیه در سال روان تا منفی ده کوچک میشود.
آمدیم به مهمترین نقطه گپ که چرا روبل روسیه ارزش خود را نباخت؟
به گفته پوتین ضرر اقتصاد روسیه از تحریمها چهارصد میلیارد دالر می شود. این ضرر در اقتصاد روسیه به معنی رکود در دادوستد تجارت است. از این که دادوستد حالت رکود را به خود می گیرد، تقاضا در پول خارجی ضعیف می شود و با ضعیف شدن تقاضا در پول خارجی، ارزش پول ملی بلند میرود.
دولت روسیه برعلاوه این حقیقت، برای با ارزش ساختن قیمت روبل دو تصمیم رادیکال دیگر را نیز گرفت که او دو تصمیم رادیکال، رشد اقتصادی را در سال روان به منفی می برند و لیکن به قیمت روبل ارزش را سبب می شوند.
اینها: تصمیم یک: دولت روسیه تمام دادوستد روسیه را در عوض پول های خارجی، به روبل تبدیل کرد و قرض روسیه را از سر روبل محاسبه نموده، با روبل می پردازد.
این تصمیم، دادوستد تجارتی روسیه را کوچک ساخت چونکه هر کشور قبول کرده نمی تواند و لیکن برای روبل، نقش مرکزی را داد.
یعنی پوتین ضرر اقتصادی را قبول کرد و ارزش روبل را بلند برد. این تصمیم پوتین را اکثر کشورها در تئوری می گفتند لیکن در پراتیک شانس عملی نداشتند چونکه از ضرر اقتصادی هراس داشتند.
جنگ اوکراین سبب شد شرطها، روسیه را مجبور ساخت. حالا که روسیه مجبور این سیاست شد، جنگ اقتصادی بین روسیه و غرب شروع شد. اگر برنده روسیه شود حاکمیت دالر در اقتصاد دنیا ضرر میبیند.
تصمیم دوم: برای استفاده از پول خارجی در داخل روسیه، دولت روسیه ممانعتها را آورد بطور مثال، هر تجار به دلخواه خود از بانکها پول خارجی گرفته، در بیرون روسیه انتقال داده نمی تواند. این تصمیم رادیکال نیز، اقتصاد را سقوط داد لیکن ارزش روبل را بلند برد.
این سیاست اقتصادی روسیه صد در صد در ضد سیاست اقتصادی اردوغان ترکیه شد. یعنی در سیاست اقتصادی اردوغان، خاطر تولیدات بیشتر و صادرات بیشتر ارزش پول ملی قربان شد و سبب تورم بلند شد. تورم بلند ناراضیتی بخش مردم ترکیه را سبب شد لیکن از اثر تولیدات و صادرات بیشتر، یک بخش خلق ترکیه بیشتر از پیش پولدار شده سبب رشد اقتصادی بلند شد، در روسیه در مقابل ارزش بلند روبل، از اقتصاد و رشد اقتصادی قربان داده شد و سویه زندگی مردم حداقل تا یک سال در کنترل دولت روسیه قرار داده شد یعنی عکس رفتار اقتصادی ترکیه در روسیه اجرا شد و در ترکیه عکس آن در اجراست.
از این دو برنامه اقتصادی دانستیم و درک کردیم، باارزش شدن پول ملی دور از حقیقت اقتصاد کشور، فلاکت اقتصادی او کشور است که در برنامه اقتصادی پوتین دیدیم «چونکه سبب پایان آمدن رشد اقتصادی شد»   
و از جانب دیگر، دور از حقیقت اقتصاد کشور، سقوط دراماتیک پول ملی که تورم کنترل ناشده را سبب می شود، او نیز فلاکت بزرگ اقتصادی است.
دو سیاست اقتصادی با هم ضد که در روسیه و ترکیه در اجرا قرار دارد، به هردوی اینها، برنامه های سیاست دو لیدر سبب است؛ نه اصل حقیقت اقتصاد این دو کشور!  
چرا این دو لیدر این دو سیاست را انتخاب کردند؟
جواب:
یک ـ روسیه، جنگ اوکراین برای پوتین موفقیت ضد رس را نیاورد. شرایط جدید سیاسی دنیا که با جنگ اوکراین به وجود آمد، پوتین را مجبور ساخت سیاست اقتصادی جدید را به بنیاد با ارزش ساختن روبل ترتیب دهد.
چونکه اگر پوتین از اقتصاد قربانی نداده ارزش روبل را به حقیقت های اقتصادی رها می کرد، سقوط درماتیک روبل سبب تورم بلند در روسیه می شد. از اینکه رشد اقتصادی روسیه مثبت نبود، سبب ناراضیتی خلق از پوتین می شد.
دو ـ ترکیه، ترکیه کشوری در حال رشد اقتصادی بلند است. از اینکه رشد اقتصادی بلند به سرمایه بیشتر ضرورت دارد، این کشور همیشه به پول خارجی محتاج است.
پاندمی، اقتصاد دنیا را دیگرگون ساخت و سبب بحران شد. اردوغان خواست از بحران و دیگرگون شدن اقتصاد دنیا، برای رشد بلند اقتصادی ترکیه استفاده کند. چونکه هر بحران در عین زمان یک شانس برای دیگران است.
او رادیکال یک برنامه اقتصادی ساخت. در برنامه او، هدف تولیدات بیشتر و صادرات بیشتر قرار گرفت. از اینکه تولیدات بیشتر و صادرات بیشتر در شرایط اقتصادی ترکیه، سبب سقوط پول ملی می شد، او این ریسک را قبول نموده به برنامه اقتصادی رادیکال خود رفت.
(نوت: اگر ترکیه رشد اقتصاد را به صفر یا حداقل به دو پایان بیاورد ارزش پول ملی حفاظت می شود. رشد بلند اقتصادی در رقم نزدیک ده یا بیشر، اقتصاد ترکیه را برای سرمایه گذاری، محتاج ثروت جدید می کند. ثروت جدید سبب می شود ترکیه به پول خارجی بیشتر محتاج می گردد. کمبودی پول خارجی سبب سقوط پول ملی می شود و سقوط پول ملی سبب تورم بلند می شود و اگر اردوغان از رشد اقتصادی قربانی بدهد، خلق ترکیه در چشم زیبای او دیدن نمی کنند در اولین انتخابات گلم او را جمع می کنند. چونکه رقیب های اردوغان هر لحظه در مقابل او از کلاه خرگوش را می کشند یعنی بازیگرهای ماهر هستند بنااً کار اردوغان سخت است و او مجبور است هم اقتصاد را رشد بدهد و هم دل خلق را از خود کند)
به نظر اردوغان تولیدات با سرعت و صادرات با سرعت سبب می شود ترکیه از مقدار واردات جنس، صادرات اش را زیادتر می سازد. این خصوص در آینده سبب زیاد شدن پول خارجی شده، ارزش پول ملی را خود اقتصاد در ضمانت می گیرد.
برنامه اقتصادی اردوغان تا حالا موفقیت دارد چونکه رشد تولیدات و صادرت در سال گذشته سی و چهادر در صد و رشد اقتصادی ترکیه یازده در صد بلند رفت.
این رشد در شرایط بحرانی دنیا در سال روان نیز ادامه دارد.
پوتین و اردوغان، شرط های سیاسی اقتصادی کشورهای شان را و شرط های اقتصادی دنیا را درنظر گرفته دو برنامه اقتصادی جداگانه را عملی دارند، اگر موفقیت بیاورد، برای پوتین ارزش جهانی دالر را پایان میاورد و برای اردوغان ترکیه قدرتمند اقتصادی را سبب می شود.
بنااً سیاست اقتصادی پوتین سبب است، جنگ روسیه با غرب در پهلوی جنگ اوکراین، در بخش اقتصاد و در بخش پیسکولوژی دوام میکند بلکه سالها دوام کند.
اگر این دو برنامه موفقیت بیاورند این دو لیدر را قهرمان می سازند و اگر ناکامی بیاورند بدنام تاریخ می سازند.
آمدیم به تورم غرب، چرا تورم در غرب بلند رفت آیا تاثیر جنگ اوکراین است؟
جواب:
در پاندمی، اقتصاد غرب به رکود رفت. همان گونه که بارها گفتم، رکود اقتصادی سبب با ارزش شدن پول ملی می شود و با ارزش شدن پول ملی، باردیگر سبب رکود اقتصادی می شود.
غرب در رکود اقتصادی که رفت، برای رونق دادن دادوستد میلیاردها دالر و یورو چاپ نموده توزیع کرد و نرخ بهره بانکی را به صفر آورد. هدف غرب به وجود آوردن تورم کنترل شده بود تا با سقوط ارزش پول ملی، سبب رشد اقتصاد می شد.
جنگ اوکراین و قیمت شدن نفت و گاز با مواد غذایی، برنامه اقتصادی غرب را از هم فاشید و سبب تورم بلند کنترل ناشده شد.
حالا غرب در تلاش بیشتر ساختن تولیدات در نفت و گاز و مواد غذایی در سطح دنیا است. اگر تولیدات را حداقل بیست در صد زیاد ساخته بتواند که ممکن است، قیمت نفت و گاز با مواد غذایی پایان میاید. پایان آمدن قیمتها، در اقتصاد روسیه که آسیب بزرگ میرساند، در اقتصاد غرب و کشورهای در حال رشد اقتصادی بلند چون ترکیه و چین لکوموتیو جدید اقتصادی می شود. چونکه تورم را بدست دولتها در کنترل حساب شده قرار میدهد.
اوکتای اصلان راه سوم